فیلتر شد!



یک اسفند نیز فیلتر شد!

بیایید دوستمان داشته باشید...






مردم! بیایید ما را به زور رسانه و ابزارهای حکومتی و تبلیغاتی دوست داشته باشید و احتراممان گزارید!
قصه دیدارهای آیت الله خامنه ای با انواع و اقسام اقشار دست چین شده و بزور آورده شده مردمی تمامی ندارد. نمونه ای از عوام فریبی که رییس جمهور منتخبش بسیار آنرا می داند. 
تصاویر بیشتر

روزهای ملی بی مردم

به هر شکل و طریقی در تلاش و تکاپو اند که مردم را به نحوی مشغول کنند و از فجایع اخیر دور نگه دارند تا شاید بخشی از معترضین به روزمره ها درگیر شوند و سبزها ریزشی داشته باشند. در این روزها در و دیوار شهر را به ملی بودن روزی برای دختران آذین کرده اند. جشنی و مراسمی و جوایزی.


تصویری از یکی از برنامه های روز ملی! دختران
باید روزهای بیشتری را با این شکل و شمایل انتظار داشته باشیم. شاید براستی امسال حتی حاضر شوند ولنتاین اسلامی (روز ازدواج علی و فاطمه)، آنچه این سالها به طنز طرح می شد، را رسمی و شاید هم ملی بنامند. به هر کاری دست می زنند برای حفظ قدرت، از عوام فریبی هایی اینچنینی تا رابطه با آمریکا که تا دیروز برایش کفن می پوشیدند و هر حرکت و سخنی را در داخل، با آمریکایی فرض داشتنش سرکوب می کردند چرا که خود متولی اش نبوده اند.
از این نوع مراسم کم نیستند که پیش رو خواهیم داشت. دعوتنامه ای برای عده ای ارسال کرده اند که ملتمسانه برای مراسمی با حضور احمدی نژاد در روز های آتی دعوتشان نموده اند. باب اینگونه مراسم با رنگ و لعاب مردمی را بعد از تقلب در انتخابات، آیت الله خامنه ای باز کرده است. یک روز با بهانه ای با شعرا، روزی دیگر و با بهانه ای دیگر با هنرمندان و روزی با دفاع مقدسی ها و ... .  روزها نام می گیرند و کلمه ملی بی محابا و ساده لوحانه همچون دیگر کلمات مثل کلمه انتخابات استفاده می شوند و البته معنای حقیقی خود را ندارد و به ابزاری برای بقا تبدیل شده اند. ابزاری که تاریخ مصرف دارد.


روزهایی ملی خواهند بود و خواهند ماند که مردم در پی و پشت آن باشند و تریبون ها و نهاد های رسمی که مورد پذیرش اکثریت مردم نیستند آن را تکرار نکنند و فریادش نزنند. ملی بودن از مردمی بودن آنست و پیوندهایش با عرف، سنت، فرهنگ و تاریخ و نه آنچه هیچ پشتوانه ی مردمی ندارد. چگونه است که کوچه ای که ندا در آن به قتل می رسد را افکار عمومی کوی ندا می نامند و دهان به دهان آنرا به رسمیت می شناسند و حاکمیت در این نام گذاری جز در قتلش هیچ نقش دیگری نداشته است. این همان چیزی است که ملی می دانندش و نه آنچه به زور رسانه و امکانات دولتی و روشهای مغز شویی و مردم فریبی برای ملی نمودنش اقدام می کنند. این حرکات ماکتی است از آنچه بر انتخابات رفت و هنوز مردم آن را نپذیرفته اند و بعید است که روزهای غیر ملی مشابه را نیز در شرایط آزاد پذیرا باشند.

سپاه رسوا



 سپاه رسوا است! به همین سادگی.
این نتیجه گیری بر اساس اظهارات فرمانده سپاه محمد رسول الله نیست (اینجا) که از کنترل اوضاع در دو ماهه اخیر می گوید. این سیاهی مانده در افکار عمومی ناشی از آنچه بر مردم به خشونت در خیابانها با لباس و پوشش بسیج و سپاه رفت نیز نیست. آن ناشی از انکاری است که برندگان سهام عمده مخابرات در مصاحبه مطبوعاتی خود با رسانه ها عنوان داشته اند (اینجا). آنها انکار کردند که سپاهی هستند و جالب تر آنکه انکار کردند که شنود خواهند نمود! جایگاه سپاه در میان افکار عمومی که خبرنگاران و رسانه ها نماینده حداقل بخشی از آن می باشند، تا بدانجا رسیده است که در یک مصاحبه مطبوعاتی و رسانه ای برای آرام نمودن اذهان نگران مردم از واگذاری سهام مخابرت به سپاه، خود را جدای از این نیروی منفور معرفی می نمایند. از این که به سپاه منتسب باشند افتخار نمی کنند و برای مردم شفاف سازی می کنند که ما از آنها نیستیم و نگران نباشید! نیرویی که شاید می توانست در آغاز انقلاب نقشی ایفا نماید که محبوب و مردمی باشد و امروز شرکتهای سهام دار مخابرات از در کنار آن بودن تبلیغ کنند، به نیرویی رعب آور و ظاهرا نافذ در تمام امور کشور تبدیل شده اند و برای خود ارگانهای موازی گوناگونی چون اطلاعات را نیز دارد.


شکاف و ایستادگی



 چندی پیش مصاحبه ای را خواندم که با مراد ثقفی (اینجا) صورت گرفته بود و طرح موضوع ایجاد شکاف در میان به اصطلاح اصوالگرایان. اینکه آیا آگاهانه خود نقش نقادی اصلاح طلبان را ایفا می کنند و یا آیا این شکاف واقعی است. در این روزها بسیار می بینیم و می شنویم که خود بر یکدیگر چه بسا تند تر از اصلاح طلبان دربند، می تازند و رسوا می کنند. از رای اعتماد وزرا که باهنر توصیه شده خواندش تا حرفهای امروز مطهری در باب (اینجا) نقد رفتار مجلس به اصطلاح خبرگان. چه قصد آن داشته باشند که عوام فریبی را بخشی از عملکرد جدانشدنی شبانه روزی خود نمایند و چه قصد آن کنند که قائله را تسکین دهند، جنبش سر باز ایستادن ندارد و چه بسا که شکافی نیز در میانشان ایجاد شده است. این شکاف و آن طغیان مردمی اتفاقی واقعی و انکار ناپذیر است. دیشب تصاویر کشتارها را مرور می کردم و اینکه زخمی که بر مردم رفته است ساده ترمیم نخواهد شد و این زخم جدای آن رنج و دردی است که در این 30 سال به شکلهای مختلف بر مردم رفته است. باید ایستاد و ایستادگی را تشویق و تقویت.