۱۳ آبان ۸۸، کشور گروگان گرفته شده است
حمله وحشیانه به دختری جوان و گریز از محل
باز هم با دستپاچگی از خشن ترین ابزار ها برای سرکوب مردم در خیابان ها استفاده کردند. تحلیلگران و فرماندهان ارشد تصمیم گیرنده حاکمیت، همچنان عاجز از بستن پرونده ای شدند که رییس دولت بعد از نهم آن را تمام شده خوانده است(۱). بیش از سه ماه همین مسیر را طی کردند و ره به جایی نبرده اند. زدند و کشتند و تهدید کردند اما باز این مردم صبور و رنجور برای بیان اعتراض آمدند. جالب آنکه ابزار مردم برای این آمدنها در خیابان ها نه صدا و سیما است و نه تریبون های رسمی مثل نمازهای جمعه و حتی نه بزور آوردنهای ادارات و نهادهای دولتی و نظامی اتوبوسی.
نه از برای تبلیغ و نه از برای هیچگونه تعصبی، اما باید اذعان داشت که شبکه سبز ارتباطات مردمی برقرار و فعال است و جواب خود را بخوبی پس داده است. مراسم ۱۳ آبان در یک روز غیر تعطیل و در ساعتی از روز بود که قاعدتا مردم به سر کار می روند و همه جا باز است. اما باز هم مردم آمدند. فقط با مشاهده تجمعاتی که در داخل دانشگاه ها برگزار شد می توان تصور کرد که اگر این جمعیتها در شهر مستقر می شدند تحملش برای حاکمیت به مراتب دشوارتر از راهپیمایی میلیونی ۲۵ خرداد می بود، کما اینکه همین شور و حال مردم و حضوری آکنده از رنج و اعتراض آنان را دست به باتوم کرده است. حکومت مستاصل شده است. پس از آن نماز جمعه معروف آيت الله خامنه ای و کشتارها و تداوم ضرب و شتمهای وحشیانه او بیش از احمدی نژاد خود را نشانه قرار داده است. روز به روز این سرکوبها و بگیر و ببندها، مخالفانشان را بیشتر و منسجم تر می کند. گرد آمدن، همیاری و همراهی مردم در خیابان ها، فرار ها و کمکهای مردمی به مجروحین و آسیب دیدگان از نشانه های کوچک آنست. هیچ لیدر، رهبر و یا گروه و دسته ای در هیچ تجمعی هدایت کننده شعار ها و مسیر جمعیت ها نیست و همه چیز خود جوش است و از خلاقیت و ابتکار جمعیتها ناشی می گردد. این اجساد، این مجروحان، این آسیب دیدگان و این صحنه های تلخ و دردناک از حملات وحشیانه به مردم، همه و همه آثار و تبعات جبران ناپذیری بر زندگی و اذهان مردم دارد که این حکومت را توان جمع کردن و مدیریت آن نیست.
موضوع دیگر احمدی نژاد تنها نیست. موضوع تفکر حاکم است. موضوع همانی است که موسوی و کروبی و خاتمی نیز در این سه ماه مستقیم خطابش نکردند. موضوع همان چیزی است که مردم در گوشه و کنار شعارش را می نویسند و در فرصتهایی مثل ۱۳ آبان آنرا تکرار می کنند. موضوع همانیست که به زیر پایشان انداختند و بر روی آن راه رفتند. موضوع رهبری قدرت طلب فعلی ایران است. شخصی که تا پیش از این من نیز همچون بسیاری دیگر، قبح و یا تابوی شخص اول مملکت بودنش پرهیزمان می داد از بیان صریح آنچه امروز در خیابان ها گفته می شود و آنچه چندی پیش دانشجویی به صراحت و شجاعانه در حضورش به نقد بیان داشت. کسی که حرکت مردم را به کاریکاتوری از انقلاب تشبیه نمود و در نماز جمعه ای به خون تهدید نمود و پس از یورش فرمانبرانش بر جان مردم در خیابان و زندان ها، از فجایع و جنایاتی سخن گفت که مجریانش را هنوز هیچ محاکمه ای صورت نگرفته است. ۱۳ آبان ۸۸ تفاوت عمده ای با سال ۵۸ آن داشت. اینبار دیگر مردم برای بازپس گرفتن شاه ایران و محاکمه اش، آمریکاییها را به گروگان نگرفته بودند. اینبار مردم برای بازپس گرفتن رای، حق و کشور گروگان گرفته شده شان از شاهی جدید بپاخاسته بودند و در حد توان خیابان ها را سبز کرده بودند. اینبار دیگر نه مثل دیگر تجمعات این چندماهه و نه حتی بمانند روز ۱۳ آبان ۵۸ تنها در تهران بلکه برای اولین بار شهرهای بسیار دیگر ایران نیز با تهران همصدا شده بودند.
یاهو و گوگل را نیز بسته اند و اینترنت را بشدت محدود کرده اند. اما باز هم فیلمها و تصاویر آن در سراسر جهان منعکس شده است. تصاویری از رسوایی هایی که اگر در آمریکا و اروپا اتفاق افتاده بود تا دو سه هفته مثل نوار مغز از صبح تا شام از صدا و سیمای ضد ملی پخش می شد. ۳۰ سال است از بستن و محدود کردن نتایج معکوس گرفته اند. از ویدئو، موسیقی، پوشش و حجاب و ... و بیشتر از همه آزادی بیان. اما امروز ایران متفاوت تری را شاهدیم. ایرانی که نوید روزهای خجسته ای را می دهد.
(۱) http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=88616
0 نظرات و اندیشه ها:
ارسال یک نظر