طومار سبز به واشنگتن هم رسید...




 
 

آزادی


کاری از ریتا ساسانی با نام آزادی

تسبیح و چاقو





چاقو، زاده ترس و تفکرحکام این روزهای ایران
شاید تا قبل از این بحرانهایی که امروز در ایران شاهد آن هستیم هیچ ارتباط معناداری میان تسبیح و چاقو نبود. اما این روزها این ارتباط نه تنها برقرار است بلکه ریشه ای نیز هست. شاید در طول تاریخ و آنهم در ایران، این قصه، تکرار کم نداشته است. تقابل تفکر و زور است. همانیکه اندیشه ورزانه در زندان و انفرادی، خلاقیت به رخ می کشاند و آنانیکه نا توانند از تفکر و به خون حرف می زنند، با چاقو تهدید را رخ می نمایند.
یادم نیست کدام کشور بود شاید هلند و شاید هم خود آلمان که شنیدم نئونازیستها تظاهراتی بپا داشتند و چند روزی در خیابانها بودند. آنچه حکومت اندیشید برای ختم قائله (با آنکه دیگر مردمان دیگر کشورها نیز با نازیسم میانه ای نداشتند و این خود امکان سرکوب می داد) همراهی بود تا انتهای تظاهرات که نه تحریک شوند و نه هیچ دیگر و به خانه ها رفتند پس از چندی.

تسبیحی خلاقانه از بند 209 از محمدرضای جلای پور
جای دور نرویم و همین روزهای پیش از انتخابات و کوران تبلیغات را بیاد بیاوریم که مردم تا صبح ها که در خیابان بودند و شعار دادند و خونی حتی قطره ای ریخته نشد به خشونت. بگذریم.
امروز تفکر خلاقانه مخالفین سبز است که عنان کار از دست چاقو بدستان خارج نموده است. به جنگ با تفکر آمده اند با ابزار و ادوات سخت! اصلاح طلبان را و عده دیگر بسیاری را در بند کرده اند که چرا فکر می کنید؟ و چرا اینگونه فکر می کنید؟ بزور به صدا و سیمای ضد مردمی می آورند که بگویید که دیگر آنگونه فکر نمی کنید! حتی می خواهند بدستور آیت الله خامنه ای زین پس بگویند که حتی در دانشگاه چه بخوانید و چه نخوانید و علوم انسانی را با علومی دیگر جایگزین کنند. در خیابان اسلحه و باتوم و گاز اشک آور می آورند که آنانیکه نه دست به سلاح برده اند و نه حتی حمله کرده اند و نه تخریب را وحشیانه سرکوب کنند! به سر و صورت می زنند که چون نمی توانند حرف و سخن ادا کنند. حاکمیت دیگر در روزها، ماهها و سالهای آینده چگونه می تواند تبعات این خشونت و فضای ترس و وحشت را از جامعه پاک نماید؟(البته با فرض محال آنکه تمام آنچه در سالهای گذشته و نه چندان دور بصورت پراکنده و نه در این وسعت بر مردم رفته است را فاکتور بگیریم.). ناشیانه در حال بستن فضای هرگونه گفتمان و منطقند. یعنی کار را بدانجا می برند که دیگر حرف و سخن و اندیشه نداریم و باید که با زور گفتمان نمود. ورود به فضای رادیکال را هموار می سازند. راهی که رای بسیار مردم و اعتراض های مسالمت آمیز بعد از آن حاکی از پرهیز مردم از ورود به فضایی داشت که حکومت بر ورود به آن خواسته یا ناخواسته اصرار دارد.
موضوع همین تسبیح است و چاقو. به همین سادگی. مردمانی هیچ ندارند و در انفرادی ترین جای دنیا اندیشه می کنند و پویایی، و مردمانی همه چیز دارند، اسلحه، رسانه و پول (نفت) اما تدبیر ندارند که خود هیچ است که ماندنی نیست و فانی است.

دو حاشیه، دو نکته

در میان اخبار و سایتها و عکسهای 13 آبان در حال گشت و گذار بودم که دونکته جلب نظر کرد. یکی نحوه اطلاع رسانی و تهیه تیترهای خبری سایتهای حامی دولت است. با این مورد همه کمابیش آشنا هستیم. بیاد می آورم زمانی (در دوره خاتمی) خبرگزاری ایرنا حقیقتا هم بی طرفانه در حوزه خبر فعال بود و هم دقیق بود و مرجع. بیاد دارم برای تایید هر خبری به آن رجوع می کردیم و ملاکی بود. اما تیترهای خبری این روزهای این رسانه آنرا به رسانه ای زرد تبدیل کرده است. از همه چیز می گوید اما مغرضانه. خبر می دهد که مثلا 13آبانی برگزار شد اما جهت دار و سیاسی. این رویه از زمان حکمرانی دولت جدید آغاز شده بود و با اعلام زود هنگام پیروزی احمدی نژاد در ساعات اولیه اتمام رای گیری آنهم با همان عدد اعلام شده در روزهای بعدی، به اوج خود رسیده بود.


نمونه اخبار زرد 13 آبان ایرنا:
2- زيباکلام: هنوز دليل عدم حضور موسوي در راهپيمايي13آبان مشخص نيست 
3- بهروزي: اختلاف کروبي و موسوي چيز تازه اي نيست  
4- کروبي:ميرحسين موسوي شهامت حضور در راهپيمايي 13آبان را نداشت  


و نکته دیگر حضور زنان و دختران بويژه افراد مسن تر در اجتماعات اعتراضی این چندماهه اخیر است. در کل حضور زنان و دختران آنقدر چشم گیر و تاثیر گذار بوده است که برای ترساندن و وارد آوردن فشار بر آنان، تعداد بسیاری از آنها را در روز 13 آبان دستگیر کردند. اما جالبتر حضور زنان جا افتاده تر و مسن تر است که در نوع خود جالب توجه است. آنچه این روزها در خیابان ها شاهد آن هستیم گواهیست بر پذیرش حداقلهای پرداختن هزینه در راه پیروزی است. دیگر آن نیست که مردان به جنگ گرگها روند و خشونت را بتنهایی پاسخگو باشند. زنان این بار پیشرو تر از مردان پیشگام جنبش اعتراضی این روزهای ایرانند.




۱۳ آبان ۸۸، کشور گروگان گرفته شده است



حمله وحشیانه به دختری جوان و گریز از محل

باز هم با دستپاچگی از خشن ترین ابزار ها برای سرکوب مردم در خیابان ها استفاده کردند. تحلیلگران و فرماندهان ارشد تصمیم گیرنده حاکمیت، همچنان عاجز از بستن پرونده ای شدند که رییس دولت بعد از نهم آن را تمام شده خوانده است(۱). بیش از سه ماه همین مسیر را طی کردند و ره به جایی نبرده اند. زدند و کشتند و تهدید کردند اما باز این مردم صبور و رنجور برای بیان اعتراض آمدند. جالب آنکه ابزار مردم برای این آمدنها در خیابان ها نه صدا و سیما است و نه تریبون های رسمی مثل نمازهای جمعه و حتی نه بزور آوردنهای ادارات و نهادهای دولتی و نظامی اتوبوسی.
نه از برای تبلیغ و نه از برای هیچگونه تعصبی، اما باید اذعان داشت که شبکه سبز ارتباطات مردمی برقرار و فعال است و جواب خود را بخوبی پس داده است. مراسم ۱۳ آبان در یک روز غیر تعطیل و در ساعتی از روز بود که قاعدتا مردم به سر کار می روند و همه جا باز است. اما باز هم مردم آمدند. فقط با مشاهده تجمعاتی که در داخل دانشگاه ها برگزار شد می توان تصور کرد که اگر این جمعیتها در شهر مستقر می شدند تحملش برای حاکمیت به مراتب دشوارتر از راهپیمایی میلیونی ۲۵ خرداد می بود، کما اینکه همین شور و حال مردم و حضوری آکنده از رنج و اعتراض آنان را دست به باتوم کرده است. حکومت مستاصل شده است. پس از آن نماز جمعه معروف آيت الله خامنه ای و کشتارها و تداوم ضرب و شتمهای وحشیانه او بیش از احمدی نژاد خود را نشانه قرار داده است. روز به روز این سرکوبها و بگیر و ببندها، مخالفانشان را بیشتر و منسجم تر می کند. گرد آمدن، همیاری و همراهی مردم در خیابان ها، فرار ها و کمکهای مردمی به مجروحین و آسیب دیدگان از نشانه های کوچک آنست. هیچ لیدر، رهبر و یا گروه و دسته ای در هیچ تجمعی هدایت کننده شعار ها و مسیر جمعیت ها نیست و همه چیز خود جوش است و از خلاقیت و ابتکار جمعیتها ناشی می گردد. این اجساد، این مجروحان، این آسیب دیدگان و این صحنه های تلخ و دردناک از حملات وحشیانه به مردم، همه و همه آثار و تبعات جبران ناپذیری بر زندگی و اذهان مردم دارد که این حکومت را توان جمع کردن و مدیریت آن نیست.


موضوع دیگر احمدی نژاد تنها نیست. موضوع تفکر حاکم است. موضوع همانی است که موسوی و کروبی و خاتمی نیز در این سه ماه مستقیم خطابش نکردند. موضوع همان چیزی است که مردم در گوشه و کنار شعارش را می نویسند و در فرصتهایی مثل ۱۳ آبان آنرا تکرار می کنند. موضوع همانیست که به زیر پایشان انداختند و بر روی آن راه رفتند. موضوع رهبری قدرت طلب فعلی ایران است. شخصی که تا پیش از این من نیز همچون بسیاری دیگر، قبح و یا تابوی شخص اول مملکت بودنش پرهیزمان می داد از بیان صریح آنچه امروز در خیابان ها گفته می شود و آنچه چندی پیش دانشجویی به صراحت و شجاعانه در حضورش به نقد بیان داشت. کسی که حرکت مردم را به کاریکاتوری از انقلاب تشبیه نمود و در نماز جمعه ای به خون تهدید نمود و پس از یورش فرمانبرانش بر جان مردم در خیابان و زندان ها، از فجایع و جنایاتی سخن گفت که مجریانش را هنوز هیچ محاکمه ای صورت نگرفته است. ۱۳ آبان ۸۸ تفاوت عمده ای با سال ۵۸ آن داشت. اینبار دیگر مردم برای بازپس گرفتن شاه ایران و محاکمه اش، آمریکاییها را به گروگان نگرفته بودند. اینبار مردم برای بازپس گرفتن رای، حق و کشور گروگان گرفته شده شان از شاهی جدید بپاخاسته بودند و در حد توان خیابان ها را سبز کرده بودند. اینبار دیگر نه مثل دیگر تجمعات این چندماهه و نه حتی بمانند روز ۱۳ آبان ۵۸ تنها در تهران بلکه برای اولین بار شهرهای بسیار دیگر ایران نیز با تهران همصدا شده بودند.
یاهو و گوگل را نیز بسته اند و اینترنت را بشدت محدود کرده اند. اما باز هم فیلمها و تصاویر آن در سراسر جهان منعکس شده است. تصاویری از رسوایی هایی که اگر در آمریکا و اروپا اتفاق افتاده بود تا دو سه هفته مثل نوار مغز از صبح تا شام از صدا و سیمای ضد ملی پخش می شد. ۳۰ سال است از بستن و محدود کردن نتایج معکوس گرفته اند. از ویدئو، موسیقی، پوشش و حجاب و ... و بیشتر از همه آزادی بیان. اما امروز ایران متفاوت تری را شاهدیم. ایرانی که نوید روزهای خجسته ای را می دهد.

(۱) http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=88616

فیلتر شد!



یک اسفند نیز فیلتر شد!

بیایید دوستمان داشته باشید...






مردم! بیایید ما را به زور رسانه و ابزارهای حکومتی و تبلیغاتی دوست داشته باشید و احتراممان گزارید!
قصه دیدارهای آیت الله خامنه ای با انواع و اقسام اقشار دست چین شده و بزور آورده شده مردمی تمامی ندارد. نمونه ای از عوام فریبی که رییس جمهور منتخبش بسیار آنرا می داند. 
تصاویر بیشتر

روزهای ملی بی مردم

به هر شکل و طریقی در تلاش و تکاپو اند که مردم را به نحوی مشغول کنند و از فجایع اخیر دور نگه دارند تا شاید بخشی از معترضین به روزمره ها درگیر شوند و سبزها ریزشی داشته باشند. در این روزها در و دیوار شهر را به ملی بودن روزی برای دختران آذین کرده اند. جشنی و مراسمی و جوایزی.


تصویری از یکی از برنامه های روز ملی! دختران
باید روزهای بیشتری را با این شکل و شمایل انتظار داشته باشیم. شاید براستی امسال حتی حاضر شوند ولنتاین اسلامی (روز ازدواج علی و فاطمه)، آنچه این سالها به طنز طرح می شد، را رسمی و شاید هم ملی بنامند. به هر کاری دست می زنند برای حفظ قدرت، از عوام فریبی هایی اینچنینی تا رابطه با آمریکا که تا دیروز برایش کفن می پوشیدند و هر حرکت و سخنی را در داخل، با آمریکایی فرض داشتنش سرکوب می کردند چرا که خود متولی اش نبوده اند.
از این نوع مراسم کم نیستند که پیش رو خواهیم داشت. دعوتنامه ای برای عده ای ارسال کرده اند که ملتمسانه برای مراسمی با حضور احمدی نژاد در روز های آتی دعوتشان نموده اند. باب اینگونه مراسم با رنگ و لعاب مردمی را بعد از تقلب در انتخابات، آیت الله خامنه ای باز کرده است. یک روز با بهانه ای با شعرا، روزی دیگر و با بهانه ای دیگر با هنرمندان و روزی با دفاع مقدسی ها و ... .  روزها نام می گیرند و کلمه ملی بی محابا و ساده لوحانه همچون دیگر کلمات مثل کلمه انتخابات استفاده می شوند و البته معنای حقیقی خود را ندارد و به ابزاری برای بقا تبدیل شده اند. ابزاری که تاریخ مصرف دارد.


روزهایی ملی خواهند بود و خواهند ماند که مردم در پی و پشت آن باشند و تریبون ها و نهاد های رسمی که مورد پذیرش اکثریت مردم نیستند آن را تکرار نکنند و فریادش نزنند. ملی بودن از مردمی بودن آنست و پیوندهایش با عرف، سنت، فرهنگ و تاریخ و نه آنچه هیچ پشتوانه ی مردمی ندارد. چگونه است که کوچه ای که ندا در آن به قتل می رسد را افکار عمومی کوی ندا می نامند و دهان به دهان آنرا به رسمیت می شناسند و حاکمیت در این نام گذاری جز در قتلش هیچ نقش دیگری نداشته است. این همان چیزی است که ملی می دانندش و نه آنچه به زور رسانه و امکانات دولتی و روشهای مغز شویی و مردم فریبی برای ملی نمودنش اقدام می کنند. این حرکات ماکتی است از آنچه بر انتخابات رفت و هنوز مردم آن را نپذیرفته اند و بعید است که روزهای غیر ملی مشابه را نیز در شرایط آزاد پذیرا باشند.

سپاه رسوا



 سپاه رسوا است! به همین سادگی.
این نتیجه گیری بر اساس اظهارات فرمانده سپاه محمد رسول الله نیست (اینجا) که از کنترل اوضاع در دو ماهه اخیر می گوید. این سیاهی مانده در افکار عمومی ناشی از آنچه بر مردم به خشونت در خیابانها با لباس و پوشش بسیج و سپاه رفت نیز نیست. آن ناشی از انکاری است که برندگان سهام عمده مخابرات در مصاحبه مطبوعاتی خود با رسانه ها عنوان داشته اند (اینجا). آنها انکار کردند که سپاهی هستند و جالب تر آنکه انکار کردند که شنود خواهند نمود! جایگاه سپاه در میان افکار عمومی که خبرنگاران و رسانه ها نماینده حداقل بخشی از آن می باشند، تا بدانجا رسیده است که در یک مصاحبه مطبوعاتی و رسانه ای برای آرام نمودن اذهان نگران مردم از واگذاری سهام مخابرت به سپاه، خود را جدای از این نیروی منفور معرفی می نمایند. از این که به سپاه منتسب باشند افتخار نمی کنند و برای مردم شفاف سازی می کنند که ما از آنها نیستیم و نگران نباشید! نیرویی که شاید می توانست در آغاز انقلاب نقشی ایفا نماید که محبوب و مردمی باشد و امروز شرکتهای سهام دار مخابرات از در کنار آن بودن تبلیغ کنند، به نیرویی رعب آور و ظاهرا نافذ در تمام امور کشور تبدیل شده اند و برای خود ارگانهای موازی گوناگونی چون اطلاعات را نیز دارد.


شکاف و ایستادگی



 چندی پیش مصاحبه ای را خواندم که با مراد ثقفی (اینجا) صورت گرفته بود و طرح موضوع ایجاد شکاف در میان به اصطلاح اصوالگرایان. اینکه آیا آگاهانه خود نقش نقادی اصلاح طلبان را ایفا می کنند و یا آیا این شکاف واقعی است. در این روزها بسیار می بینیم و می شنویم که خود بر یکدیگر چه بسا تند تر از اصلاح طلبان دربند، می تازند و رسوا می کنند. از رای اعتماد وزرا که باهنر توصیه شده خواندش تا حرفهای امروز مطهری در باب (اینجا) نقد رفتار مجلس به اصطلاح خبرگان. چه قصد آن داشته باشند که عوام فریبی را بخشی از عملکرد جدانشدنی شبانه روزی خود نمایند و چه قصد آن کنند که قائله را تسکین دهند، جنبش سر باز ایستادن ندارد و چه بسا که شکافی نیز در میانشان ایجاد شده است. این شکاف و آن طغیان مردمی اتفاقی واقعی و انکار ناپذیر است. دیشب تصاویر کشتارها را مرور می کردم و اینکه زخمی که بر مردم رفته است ساده ترمیم نخواهد شد و این زخم جدای آن رنج و دردی است که در این 30 سال به شکلهای مختلف بر مردم رفته است. باید ایستاد و ایستادگی را تشویق و تقویت.

فارسی نویسی



بی بی سی یک سایت برای معادل سازی (برابر نهاد سازی) در برنامه Click معرفی کرد که سعی خواهم کرد هم از واژه های این سایت و هم فرهنگ لغات دهخدا برای هر چه بیشتر فارسی نویسی در این وبلاگ استفاده کنم. البته هنوز گزینه جستجو در این سایت نیافتم که برابرنهاد (معادل) کلمه ای را در آن بیابم.


لینک سایت ---> اینجا

سبز زنده داری و واکسیناسیون



قصد نداشتم و ندارم که این وبلاگ تماما به اتفاقات اخیر بعد از انتخابات بپردازد. اما این روزها نمی توان همه چیز را سبز ندید. از دستبند سبز شهره آغداشلو و شال سبز سمیرا مخملباف در جشنواره سن سباستین تا تولد موسوی، خاتمی و کروبی در مهرماه (بهانه ای برای سبزها).





سمیرا مخملباف (عکس بالا)
شهره آغداشلو برنده جایزه امی برای بهترین نقش دوم زن (عکس ئایین)




 
تاریخ تولد سران سبزها
باید هرکس و به هر شکل که می تواند جنبش را زنده نگه دارد. هرچند که جنبش زنده و فعال است تا آنجا که پاسخ هر گام به جلوی جنبش گامی به عقب سرکوبگران است. تا امروز عقب نشینی بسیار داشته اند: پذیرفتن قتلها و جنایات، پذیرفتن حمله به کوی دانشگاه و مجتمع سبحان، پذیرفتن خسارات نیروهایشان در خیابان به مردم و ماشینها، غیر استاندارد! بودن بازداشتگاه مخوف کهریزک، ارتباط نداشتن کروبی و موسوی با خارج، معتبر نبودن اعترفات دادگاه ها و ...، ،  
با این وجود جنبش زنده است باید در هر کجا که می توانیم در بحثها و در حرفها و در هر کجا که امکانش وجود دارد از سبز بگوییم و از ادامه راه و اثری از سبز باقی گزاریم. آنها نیز باز عقب نشینی خواهند کرد اما اینها کافی نیست. البته این عقب نشینی ها بسیار مفید است. اینها خود تکرار خیلی از اتفاقات را بطور نسبی واکسینه می کند. افشای قتلهای زنجیره ای تا به امروز حداقل آنرا تا حدود زیادی از تکرارش واکسینه نموده است. افشای تیر اندازی و ضرب و شتم های خیابانی و تجاوزها و ... شاید تا اندازه بسیاری شتاب موتور سرکوب را کاهش داد و تداومش را شاید تنها در شهرستان ها باید انتظار داشت و در تهران کمتر. البته شاید.

رای من کجاست؟


تمبرهای سبزی که در هلند برای رای های گم شده مان منتشر نموده اند

خجسته باد این پیروزی

پس از قتل ها، تجاوزها و ترساندنها، سبزها باز هم آمدند

 تهران، شیراز، اصفهان، اهواز، بوشهر، مشهد، کرمانشاه، رشت و ... (اینجا) همه سبز شده بودند.
در طی این سه ماه بعد از انتخابات با روشهای مختلف سرکوب از دستگیری، ترساندن و تهدید کردن، از ضرب و شتمها در خیابان، از فشار و شکنجه و قتل و تجاوز در زندان ها، از بستن روزنامه ها و سایتها تا تبلیغات صدا و سیما، بستن انجمنها و دفاتر احزاب، همه و همه را بکار بستند و این رویه ها کما بیش ادامه دارد.
 دوبار علی خامنه ای در نمازجمعه و در چندین جلسه در بیت خودش (از سری جدید سریالهای دیدارهای پشت سر هم به بهانه های مختلف) از خون گفت و تهدید کرد و در هر دوبار مردم را از ادامه اعتراضاتشان پرهیز داد.
تهدیدهای سخنرانان و امامان جمعه و فرماندهان سپاه و حتی تشکیل شتاب زده دولت دهم و رای اعتماد سفارشی و هزار راه مختلف را آزمودند برای جمع کردن بحران، اما دیروز باز هم سبز پوشها آمدند و از آزادی دفاع کردند و دروغ و دیکتاتوری را نفی.

(کروبی در میان جمعیت)
کم نبودند و نیستند کسانی را که می شناسم که نتوانستند و نمی توانستند بیایند. کسی را می شناسم که از گازی که در روزهای اعتراض استشمام کرده است هنوز به نزد پزشک می رود و دوستی از شدت ضرباتی که در آنروزها بر بردنش زده اند پیگیر امور درمانی اش است. دوستی را می شناسم که تهدید شده است و با تعهد آزاد است. دوستی را می شناسم که او را از زمان طرح اراذل و اوباش به بهانه اراذل بودنش در وضعیت بلاتکلیف دادگاه و کلانتری همچنان معلق نگاه داشته اند تا این روزها به بیرون نیاید. دیگری را می شناسم که دوستانش دستگیر شده اند و هر لحظه نگران دستگیری خود است. دوستی دیگر از خانه دور شده است و از دلهره دستگیری در شهرستان است. دوستی ناامید از رایی که داده است و از اینکه بالاخره دولت دهم به سر کار آمده است دلسرد است. دوستی از اینکه نامش در میان امضاء های آنروز های حمایت از موسوی است این روزها خود و تلفنش را تحت کنترل می داند. بسیاری از مردم نیز دسترسی به اینترنت (تنها مجاری باقی مانده ارتباطی و اطلاع رسانی) ندارند و بسیاری نیز از حضور در تجمعات بدلیل آنچه دیدند و شنیدند از خشونتها پرهیز می کنند. با این همه میلیون ها نفر آمدند و شجاعانه شعار دادند و سنبلهای سبز با خود آوردند. با تمام فشارها و سرکوبها و کشتارها باز هم پایدار ایستاده اند و آمدند و باز هم می آیند.


(موسوی در میان جمعیت)
دیگر نتوانستند تلفنها را قطع کنند!‌ اما اینترنت را برای ارسال عکسها و فیلمها ساعاتی قطع کردند(اینجا) و حتی یاهو و جی میل (اینجا) را فیلتر کردند. اما دیگر گارد را به سختی توان تشخیص میان روز سبز و روز قدسی بود برای حمله و خشونت.  صدا و سیمای ضد مردمی تنها حوالی دانشگاه تهران در خیابان انقلاب و میدان فلسطین را نشان می داد و دم از وحدت ملی می زد!
جنبش راه سبز امید با هوشیاری مدیریت کرد. در هیچ اطلاعیه ای از خشونت و حمله متقابل گفته نشد و تنها از اعتراض و شعار هایی مثل نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران بسیار بود. 

آنها صدا و سیما داشتند و دوربین. آنها کارمندان و حقوق بگیران را داشتند. آنها سپاه و ارتش و نیروهای مسلح را داشتند و اتوبوس و مینی بوس و امکانات دولتی بسیار. آنها پلاکاردهای رسمی و پرچم های از قبل چاپ و توزیع شده را داشتند. آنها شعارها کلیشه ای داشتند و رسمی. آنها تریبون نماز جمعه داشتند. آنها همه جا بلندگو داشتند آنهم با بلندترین صدا. آنها نیروهای هماهنگ داشتند. آنها دوربین های مجهز داشتند. آنها باتوم داشتند و گاز اشک آور. مردم هیچیک از اینها را نداشتند. مردم با نداشته هایشان اخبار را به سراسر دنیا مخابره کردند. مردم هیچ رسانه ای فراگیر برای اطلاع رسانی نداشتند و ندارند. مردم سینه به سینه و تن به تن خبر رسانی کردند و می کنند. کیهانیان ساده لوح امروز خبر زدند که اینها همانانی هستند که ماهواره دارند و اینترنت!‌ هنوز نمی خواهند درک کنند که با تجاوز و اعتراف و زندان ره به جایی نبردند و با جمع کردن ماهواره ها و قطع اینترنت نیز به جایی نخواهند رسید. جنبش راه سبز امید با حرکت دیروز خود مرحله جدیدی را از حیاتش آغاز نموده است. به قول دوستی در فیسبوک خجسته باد این پیروزی.

 
*اتفاق دیگر نیز دیروز افتاد: کار به جایی رسید که مسابقه فوتبال دیروز نیز بدلیل حضور سبزها و شعارها سانسور شد (اینجا) و (اینجا)
* :تصاویری از روز سبز-۲۷ شهریورماه ۸۸

این قصه سر پایان ندارد ...


بعد از انتخابات اخبار و پیگیری آنها به بخش مهم از زندگی بسیاری تبدیل شده است.
رادیو، تلویزیون ضد مردمی (صدا و سیما) کمتر و ماهواره و سایتها و تنها روزنامه های توقیف نشده بیشتر. در میان این اخبار می توان بوضوح ادامه دار بودن تشعشعات موضوع انتخابات را بصورت مستقیم و غیر مستقیم شاهد بود اولی که مشخص است و در روز با آن بسیار مواجه می شویم از ادامه دستگیری ها (اینجا)، از ادامه دادگاه ها، نامه ها و بیانه های کروبی و موسوی و... . روزی نیست که آیت الله خامنه ای، احمد نژاد، امامان جمعه، فرماندهان سپاه و نیروهای انتظامی به بهانه ای سخنرانی و جلسه ای نداشته باشند و به موضوع انتخابات اشاره نکنند. 
در گوشه و کنار از تمام شدن فتنه و شیطنت دشمنان دم می زنند و معلوم نیست این چگونه تمام شدنی است که همچنان ادامه دارد! از این تمام شدن ها کم نبوده است و در ادبیات این حکمرانان این روزهای ایران زمین، تکرار داشته است. تمام شدن دوره حکمرانی آمریکا و ابر قدرتها بر جهان و هسته ای شدن ایران و پایان پرونده اتمی ایران که بارها از زبان احمدی نژاد و آیت الله خامنه ای شنیده شده است .
 
این ادامه دار بودن و (به قول خاتمی) دیوار بی اعتمادی که شکاف عجیبی میان حاکمیت و مردم ایجاد کرده است تا بدانجا است که مجبور می شوند برای مراسم تنفیذ از چهره های (قبلا) محبوب مردمی (اینجا) برای مردمی نشان دادن خود استفاده کنند و در تازه ترین روش عوام فریبی در سریال تازه جلسات همه انواع اقشار جامعه در بیت رهبری، به استفاده از چهره ها ادامه دهند.
این موضوع و بسیاری موضوعات ریز و درشت دیگر از جمله روز قدس و احتمالا تبعات و مسایل و حواشی بعد از آن، نشان از زنده بودن حرکتی اجتماعی در میان مردم را دارد که هشداری است برای حکمرانان این روزهای ایران (علاوه بر هشدارهای شدیدا جدی این سالیان) که تا به امروز نتوانستند با سرکوب، تهدید، توقیف، توهین، پرونده سازی، زندان، دادگاه، اعتراف، قتل، شکنجه و تجاوز آنرا مهار کنند و شاید با این ابزارها تنها کمی شکل حرکت را تغییر داده باشند وگر نه که این قصه سر پایان ندارد ...   

دادگاه علنی غیر علنی ها!

هیچ چیزشان به هیچ چیزشان نمی خورد.
 
امروز در پنجمین قسمت از سریال دادگاه ها، نقش اصلی قسمت دادگاه سریال اعلام کرد که  با استناد به اجراي تبصره 1 ماده 188 قانون آئين دادرسي كيفري از رسانه‌ها از ذكر نام افراد دادگاه پرهيز كنند... 
داستان از این قرار است که امروز همچون تمام تصمیمات جاهلانه این سالها و در این 4سال اخیر بیشتر، تصمیم می گیرند که دادگاه علنی باشد و همه تریبون ها و رسانه ها و روزنامه ها و ائمه جمعه و فرماندهان سپاه و ... یکدست و طوطی وار از آن حمایت و کلمات و جملات یکسانی را بکار می برند و هر کس که در این کارزار تندتر بگوید و بیشتر حامی باشد امتیاز بیشتری دارد و مورد عنایت قرار می گیرد! فردایش برآوردهایشان درست از آب در نمی آید و تصمیم دیگری می گیرند که اسامی متهمین دادگاه در رسانه ها ذکر نشود و بعد هم اعلام می کنند دادگاه علنی است! در واقع برایشان مهم نیست که مثلا چه کلمه ای چه مفهومی دارد و تنها برایشان مهم اینست که می خواهند چه سناریویی را به پیش ببرند.
حال این موضوع را تعمیم دهید: انتخابات آزاد بود و دموکراتیک! در حالیکه آنها همچون دادگاه علنی تنها از نام آن استفاده کردند و در عمل نه آزاد بود و نه دموکراتیک. 
تغییر در مفاهیم و بازی با کلمات و معانی آنها نیز خود قصه ای دیگر دارد که بزودی به آن هم پرداخته خواهد شد.

حنا، روزهای سبز و دستگیریهای احتمالی...

دیشب فیلم روزهای سبز پخش شد. فیلمی که حنا مخملباف (اینجا) ۲۲ساله آنرا کارگردانی کرده است. 
محسن و دخترش حنا مخملباف
پدرش از روزهای آغاز اعتراضات به نتیجه انتخابات نقش بسیاری را برای جنبش ایفا کرده است. فیلم تلفیقی است از وقایع قبل و فجایع بعد از انتخابات. شاید اگر تقلبی رخ نمی داد حنا امروز از آنچه پیش از انتخابات ضبط کرده بود فیلمی دیگر را به جشنواره ونیز در ایتالیا برای نمایش می آورد. فیلم جایزه شجاعت در هنر را نیز دریافت کرده است. .
در بخشی، فیلم به سراغ خاتمی و میتینگ يادبود دوم خرداد می رود. در صحنه ای از فیلم می توانیم افرادی را ببینیم که امروز در زندان گروگان گرفته شده اند و یا به اسارت. محمدرضا جلایی پور (اینجا) و فيض‌الله عرب‌سرخی و شاید بسیاری که نامشان را نمی دانیم.     
فیلم را در حالی می دیدم که قبل از آن (ظهر) تهدیدهای تند آيت الله خامنه ای در نمازجمعه نوید به پایان رسیدن خشونتها را نداد  و به آنچه موسوی در بیانیه آخرش بعنوان حوادثي سهمگين‌تر اشاره می کند، نزدیک تر می شویم. امروز حتی زمزمه ها و شایعاتی از دستگیری کروبی (اینجا)  شنیده می شود
به نظر می آید با توجه به اظهارات دیروز در نماز جمعه تهران و شهرستانها، روز قدس همچون مجالس احیاء و یادبود آیت الله طالقانی بنای لغو شدن ندارد و آنچه مسلم است سناریویی برایش در نظر گرفته اند و شاید آشوبی و بهانه ای برای دستگیری موسوی و کروبی ...   


کروبی هم باید جایزه شجاعت ایرانی را دریافت دارد. دیروز با آنکه جمعه بود اما روز کم خبری نبود. کروبی نیز نامه ای به صادق لاریجانی نوشته است (اینجا - متن نامه) و در آن یادآور شده است که تا آخر خواهد ایستاد و علیرغم پلمپ دفترش و بردن اسناد، نسخه ای از آنها را در اختیار دارد.

آیا بزودی کودتای نظامی خواهد شد؟

یاور از وقوع بزودی کودتا در روزهای پیش رو با هدایت سپاه به نفع رهبری هشدار می دهد. با او بحث می کنم که بعید است اما از تنها راه باقی مانده برای حاکمیت می گوید! از اینکه شاید دولت را کنار زنند و بدلیل وضعیت نابسامان امنیتی و جلوگیری از اغتشاش، سپاه با تانکهایش رهبری را نه دیگر در پنهان که بصورت بارزی حاکم مطلق نماید.
 دور از ذهنم است که چنین شود اما شاید باید پذیرفت که حکمرانان در حالیکه هیچ صدای دیگری را برنمی تابند روز قدس و نماز عید فطر و بازگشایی دانشگاه های ملتهب را نابودی زود هنگام خود بدانند!

درست است که برای تصاحب قدرت بعد از انتخابات همه کار کردند و فقط تانک به خیابان نیاوردند و حکومت را رسما نظامی نکردند اما هنوز کودتایی نشده است و شاید به تعبیر این روزهای سیاسیون کودتای نرم کرده اند. 
یاور از کودتای نظامی می گوید.
باورم نمی شود که گویی صفحات تاریخ پهلوی و دوران گذشته ایران را ورق می زنیم! جلوگیری از مراسم مذهبی! زندان و دستگیری! در این روزهای تاریخی ایران زمین که به قول میر حسین موسوی در آخرین بیانیه اش (بیانیه ۱۲-اینجا) آنان رفتنی هستند عقلایشان چه میزان می توانند این رفتن را به عقب بیندازند؟

بخش دیگری از سناریو

در حالیکه اصلاح طلبان و سبزها در گیر و دار زندانیها، آسیب دیدگان، کشته شدگان، پاسخ به اتهامات و توهین ها و دورغ های حکمرانان و احیانا در صدد برگزاری راهپیمایی روز قدس و یا مجاری بیان حرفها و اعتراضاتشان هستند، در آنسوی میدان آنان به هیچ عنوان آرام ننشسته اند و بخش های دیگر سناریویی که از پیش از انتخابات آغازش کرده بودند را طراحی می کنند.
حملات لفظی فرماندهان سپاه، فرازهای تازه رهبر در باب دانشگاه ها، حمله به دفتر پسر آيت الله بهشتی و جمع آوری اسناد و اطلاعات کشته شدگان، میزگردی با حضور سعید حجاریان، شریعتی و عطریانفر در شبکه سوم صدا و سیمای ضد مردمی (اصل خبر این میزگرد اینجا)، دستگیری و سپس آزادی دختر جواد امام و اظهارات مجدد احمدی نژاد درباره فرماندهان آشوبها! و ... پیام آور بخشی تازه در تداوم سناریوهای پیشین می باشد که از آندست حمله مجدد به شبه احزاب و گروه های اصلاح طلب و سران آنها و کروبی و موسوی، به بهانه هایی همچون اغتشاش در راهپیمایی روز قدس و ... می تواند از برنامه های تازه روزها و ماه های آتی باشد. همه اینها می تواند سزارینی باشد برای بازگشایی دانشگاه ها و مدارسی که آبستن اعتراضات و حوادثی است و نیاز به پیشگیری دارد!.  
پذیرش حرفها، بیانیه ها و افشاگریهای این چند ماه اخیر برای حکمرانان این روزهای ایران زمین سخت است و تحمل ناپذیر که روزی خس و خاشاک، روزی اغتشاشگر، روزهایی برانداز نرم، روزی وابسته به دیگر کشورها، روزی فریب خورده، روزی همصدا با بی بی سی و VOAو صهیونستها و خلاصه هر روز با نامی  نو می نامند تا با استفاده از آن حمله ای کنند و به خیال خود موضوع را فیصله دهند اما دریغا که اینبار با تمام سی سال گذشته تفاوتهای بسیار دارد.     

تفاوت و معنی بعضی کلمات در ایران و فلسطین؟

(فلسطین-مسجد الاقصی)
شنبه بعد از اولین جمعه ماه رمضان (چند هفته پیش) بود که گوینده اخبار در صدا و سیمای ضد ملی ایران، از "تشدید تدابیر امنیتی برای جلوگیری از تکرار ناآرامی های گذشته طی مراسم نماز جمعه" (اصل خبر اینجا) در فلسطین خبر داد !
این در حالیستکه در دو ماه اخیر هیچ خبری در میان خبرگزاریهای رسمی ایران مبنی بر همین تدابیر شدید امنیتی بویژه در شهر تهران یافت نمی شود.
در مراسمی مشابه چندی پیش در نماز جمعه تهران که با حضور آقایان رفسنجانی، کروبی و موسوی برگزار شده بود، نه تنها تدابیر شدید امنیتی برقرار شده بود بلکه اقداماتی نیز برای ضرب و شتم معترضین حاضر در محل صورت گرفته بود و حتی شایعاتی نیز مبنی بر کشته شدن عده ای نیز وجود دارد
(ایران-خیابان های تهران در روزهای بعد از انتخابات
آنچه مسلم است تداوم این شرایط امنیتی در اقسام نقاط کشور و در مناسبتهای مختلف است. حتی زمزمه ها و شواهدی از امنیتی نمودن دانشگاه در آستانه بازگشایی آنها نیز وجود دارد. 
حال سوالی در ذهن متبادر می شود و آن اینکه تفاوت تدابیر شدید امنیتی در ایران با فلسطین در چیست؟ و یا اساسا خیلی تعابیر و اصطلاحات دیگر! زندان! شکنجه! قتل! تجاوز! ضرب وشتم! دستگیریها و تسویه حسابهای سیاسی! انحلال احزاب! بستن هرگونه صدا اعم از روزنامه و وب سایت و ...! شنود مکالمات تلفنی و ...تفاوت این کلمات و معانی آنها در ایران، فلسطین، عراق، افغانستان، آمریکا و انگلیس در چیست؟ !  
به نظر بزودی درآستانه روز قدس بدلیل احتمال حضور معترضین در آن باز هم تدابیر شدید امنیتی در شهرهای مختلف ایران بر قرار گردد. اما تفاوتی است میان این تدابیر شدید امنیتی و آن تدابیر ...

آغازی برای ماندگاری در فضای مجازی

بنا دارم در این فضای مجازی ضمن طرح نظرات و دغدغه هایم، دیدگاه های دیگری را نیز انعکاس دهم و در حد توان بابی را برای گفتگو و تبادل نظری آزاد، پویا و تعاملی بگشایم .
در این وبلاگ سعی خواهد شد آنچه انعکاس داده می شود و یا منتشر می گردد بر اساس صداقت و درستی باشد و به چارچوبهای از میان رفته در فرهنگ و ادبیات سیاسی و اجتماعی مان نیز اشاراتی شود و در احیایشان نیز تلاش گردد.
از نان, آزادی, خیابان , آدمی , انسان ...

درود